English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (7975 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aircraft arresting U دستگاه بازدارنده هواپیما ازحرکت
aircraft arresting U دستگاه مهار هواپیما
aircraft arresting gear U جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
aircraft arresting hook U قلاب مهار هواپیما
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
arresting U جالب
arresting U توقیف کننده
arresting sheave U ریل و سرسره مهار هواپیما
arresting gear U قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arresting barrier U چتر کم کننده سرعت هواپیمادر روی باند
arresting sheave U پل مهار هواپیما
arresting system runout U محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
arresting net stanchion U قلاب تور مهار هواپیما
arresting system payout U بازده سیستم مهار هواپیما
arresting sheave span U محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
arresting system purchase element U وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
arresting system cycle time U زمان تناوب سیستم مهارهواپیما
arresting system reset unit U متوقف کننده سیستم مهارهواپیما
complex U عقده
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex U طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
complex U همتافت
complex U کمپلکس
complex U عقده روانی
complex U اچار
complex U مجتمع
complex U هم تافت
complex U مختلط
complex U مرکب از چند جزء بغرنج
complex U :پیچیده
complex U گروهه مجموعه
complex U پیچیده
complex U مرکب
aircraft U هواپیما
aircraft U طیاره
complex number U اعداد مختلط
complex power U توان مختلط
complex power U توان موهومی
complex system U سیستم پیچیده
complex system U سازگان پیچیده
coordinated complex U کمپلکس کوئوردینانسی
diana complex U عقده دیانا
complex number U عدد مرکب
complex multiplet U چندتایی پیچیده
Complex analysis U نظریه توابع [ریاضی]
Complex analysis U آنالیز مختلط [ریاضی]
complex number U عدد مختلط
complex admittance U گذرایی مختلط
superiority complex U خودبین
complex circuit U مدار مختلط
complex fraction U مخرج مشترک
base complex U مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
complex fraction U برخه مشترک
complex impedance U ناگذرایی مختلط
complex indicator U نشانگر عقده
edipus complex U عقده ادیپ
electra complex U حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
complex dune U ریگروانانباشته
hydroelectric complex U اجزایتبدیلآببهالکتریسیته
guilt complex U عذابوجدان
complex number U عدد مختلط [ریاضی]
complex plane U صفحه مختلط [ریاضی]
superiority complex U از خود راضی
superiority complex U خود رای
superiority complex U خود سر
superiority complex U عقده ای
universal complex U عقده همگانی
sigma complex U کمپلکس سیگما
port complex U لنگرگاه
electra complex U عقده الکترا
inert complex U کمپلکس بی اثر
intermediate complex U کمپلکس واسطه
jocasta complex U عقده یوکاستا
labile complex U کمپلکس تغییرپذیر
medea complex U عقده میدیا
medea complex U عقده فرزند کشی
mother complex U عقده مادری
oedipus complex U احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
oedipus complex U عقده ادیپ
complex conjugate U عدد مزدوج مختلط [ریاضی]
orestes complex U عقده اورستس
planar complex U کمپلکس مسطح
port complex U مجتمع بندری
compound complex U دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
inferiority complex U عقده حقارت
inferiority complex U خود کم بینی
activated complex U کمپلکس فعال شده
aircraft battery U منبع الکتریکی برای هواپیما
program aircraft U جمع کل هواپیماهای موجودیک کشور
shipboard aircraft U هواپیمای ناو پایه
aircraft arrestment U مهارکردن هواپیما
tactical aircraft U هواپیمای جنگی
tailless aircraft U هواپیمای بی دم
aircraft arrestment U عملیات مهار هواپیما
one aircraft was shot down U سرنگون گردید
ultralight aircraft U هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
aircraft defective U هواپیمای معیوب
lead aircraft U هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
marine aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی سطح اب هواپیمای قابل شناور شدن روی سطح اب
maritime aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
aircraft guide U مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
aircraft engine U موتور هواپیما
aircraft defective U هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
naval aircraft U هواپیمای ناوپایه
notional aircraft U هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
unmanned aircraft U هواپیمای بدون سرنشین
anti-aircraft U ضد هواپیما
aircraft alternation U اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
passenger aircraft U هواپیمای مسافربری
aircraft company U شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
aircraft carrier U ناو هواپیمابر
aircraft carrier U carrier : syn
aircraft carriers U ناو هواپیمابر
aircraft carriers U carrier : syn
active aircraft U هواپیمای فعال
active aircraft U هواپیمای درگیر در رزم
one aircraft was shot down U یک هواپیما
aircraft accident U سانحه هوایی
The aircraft got off the ground . U هواپیما اززمین بلند شد
light aircraft U هواپیمای سبک
large aircraft U هواپیمای بزرگ
landing aircraft U هواپیمای در حال فرود
aircraft plotter U وسیله ترسیم مسیر هواپیما
aircraft plumping U لوله کشی هواپیما
clean aircraft U هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
aircraft records U اسناد هواپیما
aircraft repair U تعمیر هواپیما
anti aircraft U پدافند هوایی
anti aircraft U ضد هوایی
aircraft rigging U تنظیم نهایی هواپیما
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft vectoring U کنترل مسیر سمتی هواپیما
aircraft vectoring U کنترل سمتی هواپیما
aircraft section U قسمت هواپیمایی
aircraft section U رسدهواپیمایی
aircraft system U سیستم ساختمان هواپیما
aircraft specification U خصوصیات هواپیما
civil aircraft U هواپیمای غیر نظامی
aircraft plotter U وسیله ناوبر هواپیما
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
aircraft handover U تعویض کنترل هواپیما
aircraft handover U تبادل کنترل هواپیما
aircraft inspection U بازرسی هواپیما
integrated aircraft U هواپیمای یک پارچه
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
assault aircraft U هواپیمای هجومی
escort aircraft U هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
aircraft structure U ساختمان هواپیما
axial of an aircraft U محور هواپیما
complex absolute value function U تابع مختلط قدر مطلق [ریاضی]
complex analytic function U تابع تحلیلی [مختلط] [ریاضی]
spin paired complex U کمپلکس اسپین زوج شده
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
The lights of the aircraft were blinking. U چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
awaiting aircraft availability U زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
anti aircraft artillery U توپخانه پدافند هوایی
attack aircraft carrier U ناو هواپیمابر تهاجمی
anti aircraft artillery U توپخانه ضد هوایی
anti aircraft defense U پدافند ضد هوایی
aircraft gun laying U رادار هواپیما
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
aircraft climb corridor U دالان صعود هواپیما
aircraft control unit U قسمت کنترل هواپیما
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
fixed wing aircraft U هواپیما با بال ثابت
high tailed aircraft U هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
aircraft log book U بایگانیها هواپیما
lighter than air aircraft U هواپیمای سبکتر از هوا
aircraft modification and control U کنترل و هدایت هواپیما
rotary wing aircraft U هواپیما با بال گردنده
control line aircraft U نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
heavier than air aircraft U هواپیمای سنگین تر از هوا
anti-aircraft missile U گلولهموشکضدهوایی
aircraft maintenance truck U کامیونتعمیرهوایی
variable geometry aircraft U هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
aircraft control unit U کابین کنترل هواپیما
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
The human brain is a complex organ . U مغز انسان عضو پیچیده یی است
complex instruction set computer U کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
theory of functions of a complex variable U نظریه توابع [ریاضی]
theory of functions of a complex variable U آنالیز مختلط [ریاضی]
Recent search history Forum search
2او یک فرد عقده ای است
2او یک فرد عقده ای است
2مجتمع تجاری
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com